یادیاران
دوشنبه ها،یادی از شهدای جهاد فرهنگی
سوال شب اول قبر
در زندگی اش آدم مقیّد و پایبند به اعتقادات مذهبی بود.حتی اگر کسی از آشنایان حجاب کاملی نداشت،اظهار ناراحتی می کرد و تذکر می داد.
چند روزی از شهادتش نگذشته بود،هنوز لباس های مشکی خود را بر تن داشتیم که او را در عالم خواب دیدم.با پیراهن و شلوار مشکی آمده بود.می دانستم که محسن دیگر بین ما نیست و شهید شده است.چند دفعه متعجبانه پرسیدم:محسن خودت هستی؟
کنارم نشست.دیگر مطمءن بودم که خود محسن است و می خندید.یاد شب اول قبر افتادم،به او گفتم:شب اول قبر از تو چی پرسیدن؟
از جواب دادن خودداری کرد.خیلی که اصرار کردم،گفت:در مورد احترام به پدر و مادر،نماز اول وقت و نماز جماعت خیلی می پرسیدن.
با عجله گفتم:از ما خانم ها چی می پرسن؟
گفت:حجابتان را رعایت کنید که از شما در مورد حجاب می پرسن.
راوی:مریم اسدی خواهر شهید
شادی روح شهدای جهاد فرهنگی،به ویژه شهید محسن اسدی صلوات
منبع: کتاب تسبیح سرخ
نویسنده خادم سایبری در
11:35 ق.ظ |
یادیاران
دوشنبه ها،یادی از شهدای جهادفرهنگی
"خدمتی که رسانه ای شد"
پیامبر(ص) می فرمایند: نعمت کوشایی و سر زندگی را به ما ارزانی دار و از سستی، تنبلی،ناتوانی، بهانه آوری، زیان،دل مردگی و ملال محفوظمان دار. (میزان الحکمه،جلد۱۱،صفحه۵۱۸۴)
من و محسن از ابتدا همکار بودیم. علاوه بر این، دوستی صمیمانه ای بین ما شکل گرفته بود.بعضی اوقات شب ها در شهر قدم می زدیم.سال ۱۳۸۴ در خانوک زلزله شده بود. شبی با محسن به بالای شهر رفته بودیم.در حال صحبت بودیم که ناگهان محسن به کنار تیر برقی که لامپش خراب بود رفت و گفت: هادی بیا.
کنارش رفتم.با اینکه شب بود،در کمال ناباوری از تیر برق بالا رفت و شروع به تعمیر لامپ خراب کرد.
حتی در آن وقت شب میخواست به وظیفه اش عمل کند. چند دقیقه ای گذشت،ماشینی کنار ما متوقف شد.با تعجب دیدم که آقای اسدی (مهدی اسدی شهردار وقت خانوک) از ماشین پیاده شد،چند قدمی به ما نزدیک شد. از ما پرسید: این وقت شب اینجا چیکار میکنید؟
محسن در جواب ایشان گفت: کار ما شب و روز نداره،ما باید شب ها تلاش کنیم تا روشنایی را به خانه های مردم برسانیم.
آقای شهردار وقتی این سخن را شنید در کمال حیرت دوربینی را از ماشین خود بیرون آورد و از ما عکس گرفت و در ماهنامه ای که آن سال ها بین مردم منتشر می شد،چاپ کرد و نوشت: بچه های برق خانوک حتی شب ها هم از تیر برق بالا می روند تا روشنایی را به مردم برسانند و خدمت رسانی کنند.
راوی: هادی اسدی دوست شهید.
یاد کنید شهید جهاد فرهنگی مهندس محسن اسدی را،با ذکر صلوات.
منبع: کتاب تسبیح سرخ
نویسنده خادم سایبری در
03:38 ب.ظ |

شهید مهندس محسن اسدی
نام نام خانوادگی : بسیجی شهید محسن اسدی
نام پدر : حاج داوود
تاریخ و محل تولد : 1/ 1/ 1351 – خانوك
تاریخ و محل شهادت : 5 / 1 / 1393 – طلائیه
شغل: مهندس اداره برق شمال استان كرمان – (مسئول روشنایی معابر/ مسئول مالی هیات زنجیر زنی حضرت علی اكبر(ع) شهر خانوک)
سن هنگام شهادت: 42 سال و 3 روز
نگاهی كوتاه به زندگی محسن:
محسن ، دومین فرزنده خانواده بود.او در فروردین سال1351 در
خانوك دیده به جهان گشود. محسن در كودكی در دامان پر مهر مادری از سلاله
سادات و پدری زحمت كش رشد یافت. وی دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در
زادگاهش خانوك سپری كرد. پس از آن وارد هنرستان شهید شبستری كرمان شد و
رشته ی برق را برای ادامه تحصیل برگزید.
محسن در شهریور سال 1376 با دختر دایی خود كه او هم از سادات
بود ازدواج كرد، حاصل 16 سال زندگی مشترك ایشان دو پسر به نام های علی و
امیر حسین است.
وی در سال های آغازین ازدواجش در معادن مس سرچشمه مشغول به
كار شد و پس از مدتی در سال 78 به همراه چند تن از دوستانش در آزمون اداره ی
برق شهرستان زرند شركت كرده و پس از قبولی به مدت یك ماه برای آموزش به
تهران اعزام شد. محسن بعد از پایان این دوره ی آموزشی، در اداره ی برق
شهرستان زرند مشغول به كار شد.
ایشان در سال 1385 در رشته برق الكترونیك و ابزار دانشگاه
بلدالامین كرمان پذیرفته شد و در اسفند سال 87 موفق به اخذ مدرك كاردانی
گردید.
وی سپس در دانشگاه بلدالامین در رشته مهندسی تكنولوژی تحصیل خود را ادامه داده و در شهریور سال 92 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
وی ، فردی بسیار زحمت كش ، با ایمان ،مردمی ، ولایت مدار ،
ساده زیست ،خانواده دوست و مهم تر از همه مشگل گشا بود. تمام اعضای خانواده
اش می گویند: هرگونه مشكلی داشتیم به محسن می گفتیم و او هیچ گاه دست رد
به سینه ما نمی زد، او از دعای خیر پدر و مادر كه همیشه بدرقه راهش بود و
داشتن همسری فداكار به این درجه رسید.
ایشان در اولین سفر راهیان نور خود در منطقه طلائیه به درجه ی رفیع شهادت رسید.
پیكر پاک او پس از تشیع در گلزار شهدای شهر خانوك به خاك سپرده شد.
نویسنده خادم سایبری در
01:26 ب.ظ |